صفای اشک وفای غم







نويسندگان



آثار تاريخي رادین عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





جنه با ملائيكه چند تفاوت دارند :

اول : به ان ها عقل و اختيار داده شده بود كه هم مي توانستند اطاعت كنند و هم معصيت نمايند ولذا احتياج به راهنمايي و هدايت بيشتري داشتند ( سوره الذريات آيه 56 )

دوم : خدا آن ها را زا آتش خلق كرده بود ، به همين جهت در شرارت و شيطنت بسيار قوي بودند ( س.ره اعراف آيه 12 ) بعكس ملائكه كه از نور خلق شده بودند .

خداي تعالي بشر ار بعد از جن خلق كرد ( سوره حجر ايه 27 ) . اجنه به انسان كاري ندارند و اذيتي به او نمي رسانند اگر شما آن ها را اذيت بكنيد آن ها را خدا اجازه نمي دهد كه به شما آزاري برساننند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 83 ) اجنه به دو قسم تقسيم مي شوند :

يك دسته آن ها شياطين نام دارند كه كارشان اذيت و انحراف دادن بشر از صراط مستقيم است و يك دسته ديگر آن ها اجنه هستند كه به هيچ وجه آزاري به بشر نمي رسانند و كاري به كار انسان ها ندارند . كتاب « قابوس كتاب مقدس » اسماء و صفات شيطان را اين چنين نقل كرده است : 1- سخن چين 2- هلاك كننده 3- فرشته جهنم 4- رئيس ديوها 5- معصيت كار 6- ابليس 7- قاتل 8- دروغ گو 9- پدر دروغ گويان 10- دشمن 11- مار 12- اژدها .

قرآن شيطان را به نام ابليس ( سوره حجر آيه 30 ) كه نام مستعاري است مكرر ياد كرده و او را از طايفه جن مي داند ( سوره كهف آيه 50 ) و معتقد است كه خداي تعالي جن ها را قبل از خلقت انسان از شعله هاي آتش آفريد ( سوره حجر آيه 27 )

بنابراين طبعاً آن ها مورد خطاب پروردگار و مكلف به وظايفي براي پيشرفت كمالات خود هستند ( سوره جن آيات 1 تا 17) ابليس يعني كسي كه باطل را به صورت حق بر اسنان ها جلوه مي دهد و يا مايوس از رحمت خداست و شيطان يعني كسي كه بدترين شرارت ها را مي كند .

اگر مكاشفات و خواب هاي صادق داريم در مقابلش خواب ها و مكاشفات شيطاني هم بيش از ان داريم و او جسم لطيفي است كه به هر صورتي مي تواند در آيد و بعضي مي توانند او راببينند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 237 حديث 81 ) .

 

سال ها پيش قبل از رواج تلويزيون ، راديو و كامپيوتر و سي دي ، تنها سرگرمي مردم به خصوص كودكان اين بود كه پاي قصه هاي پدر بزرگ و مادربزرگ بنشينند و افسانه هاي توام با اغراق ان ها را بشوند و چه داستاني جذاب تر از قصه هاي جن و پري ! اين قصه ها آن قدر جذاب بودند كه بر روي باورها و عقايد آن كودكان تاثير بسزايي مي گذاشتند . البته اكثر اين افسانه ها با اغراق و جعليات شخصي براي جذابيت بيشتر بود غافل از عواقب خطرناك آن كه علاوه بر ترس هاي مرضر ( فوبي ) نوعي شناخت . نادرست را در آنان به وجود مي آورد كه هيچ متخصص و روانشناني نتواند آن ها را از آرشيو مغزشان خارج كند و تا دم مرگ همراهشان بودند . البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصد سويي نداشتند تنها مي خواستند مدتي بچه ها را از شرارت بيندازند و ارامشان كنند . آن ها چه مي دانستند كه اين قصه ها در مغز كودك شكل مي بندد و خارج كردنشان سال ها عذاب و زحمت نياز دارد و چه بسا كه تا پايان عمرشان آن باورها را يدك بكشند ؟

دلايل عمده اي كه مي توانند زير ساخت فكري و باورها و عقايد ملتي را نسبت به موجودات نامريي بسازند در قرن اخير مي توان از نحوه برخورد بزرگترها ، باسوادان  جامعه و رسانه هاي يك كشور دانست اما در گذشته اين وظيفه را ادبيات شفاهي و عاميانه مردم برعهده داشت و خوف و ترس از جن ها تا حد بسيار زيادي ريشه در همين تفكر عاميانه دارد .

دومين دليلي كه منجر به هراس انسان ها در طي تاريخ از جن ها شده است ، اين است كه ما نسان ها به لحاظ وجود روح عظيمي كه درون كالبد مادي مان قرار گرفته است داراي توانايي هايي هستيم كه متاسفانه عده كثيري از ان توانايي ها بي بهره اند و اطلاعي هم ندارند . از سويي در داستان ها و رويات مختلف هم زياد شنيده ايم كه جن ها اعمال محيرالعقول را در سريع ترين زمان انجام مي دهند لذا وقتي انسان مي خواهد بين توانايي هاي خودش و جن ها يك قياس بگيرد ، خود را در مقابل جن ها موجودي بسيار ضعيف كي پندارد و حق دارد كه از آن موجود در هراس باشد .

سومين دليل كه موجب ترس انسان ها از اجانين شده است ، عدم وجود وسايل سرگرم كننده فعلي در گذشته بوده است كه اين خلاء را همواره با شعر خواني و قصه گويي شبانه پر مي كردند . جاي هيچ بحثي در ارايه نادرست از ماهيت وجود جن در آن قصص وجود ندارد و همين ارايه نادرست داستان هاي مربوط به جن ها ، منجر به پديد امدن نوعي فرهنگ نادرست از شناخت حقيقي جن در نزد انسان ها شده است .

چهارمين دليل كه منجر به ايجاد طرز تفكري هراس انگيز در مورد جن ها شده است اين است كه مسئله وجود جن از همان ابتدا در موازات و نيز كنار مقولات ديگري چون جادوگري ، فال گيري ، اينده گويي ، كف بيني و غيره قرار گرفته كه بي مناسبت با آن ها هم نبوده است و چون از همان ابتداي تاريخ ، صاحبان اين فنون افراد خاصي بوده اند و بيشتر اهل گوشه نشيني و چله نشيني و رياضت بوده اند و مردم درباره زندگي آن ها حرف و حديث هاي اغراق آميز و هراس آوري مي ساختند .

در خاتمه بايد گفت حقيقت اين است كه بر هيچ كس جز ذات اقدس احديث معلوم نيست كه در ان جهان لايتناهي چه موجودات نامريي افريده است و تا آن جا كه لازم بوده خداوند در صلاحديد بشر مي دانسته است مخلوقات نامريي را در كتب آسماني و كلام وحي ، نام برده است ولي آن چه كه مسلم است و عقل حكم مي كند منطقي نيست كه ما انسان هاي مترقي و پيشرفته نيز همانند انسان هاي عصر حجر از ان چه كه نمي بينيم و به آن اشرف نداريم بهراسيم !

 

يك روز عصر وارد روستايي شدم كه غروب بسيار سحر انگيزي داشت . من قصد عكس گرفتن غروب آن روستا را داشتم .

نگاه كردم ديدم در دامنه تپه يك اتاقك كوچك وجود دارد كه اگر از آن جا عكس گرفته شود ، چشم انداز بي نظيري خواهد داشت .

به قصد رفتن به كلبه تپه حاضر مي شدم كه يكي از اهالي روستا گفت :

به ان كلبه نزديك نشو كه پيرمرد جن گيري در آن كليه زندگي مي كند و اگر مزاحمش بشوي تو را به حيواني مبدل مي سازد .

ضمن اين كه از دوربين ، آينه و قيچي متنفر است تو همه را داري !

به حرف آن روستيي توجهي نكردم و گفتم : من سرم درد مي كند براي اين جور كارها ! كوله پشتي مسافرتي ام را حاضر كردم و حالا ديگر به فكر عكس گرفتن نبودم و همه فكر و ذكرم ملاقات با اين پيرمرد مرموز روستايي در كامياران بود .

آرام ، آرام از تپه كه به كوهي شبيه بود ، بالا رفتم به فاصله صد متري كلبه كه رسيدم ، ديدم پشت پنجره كلبه پيرمردي با ريش انبوه جوگندمي اش كه موهاي سفيدش برسياه غلبه داشت با پالتويي از نوع پالتوهاي نظاميان در دوره رضاخان ايستاده و به من كه درست داشتم مستقيم به طرف كلبه اش پيش مي رفتم نگاه مي كند .

وقتي به جلو كلبه رسيدم بي اعتنا به پيرمرد مرموز روي سكوي جلوي كلبه اش نشسته ام تا خستگي در كنم .

پس از چند دقيقه صداي ناخوشايندي در كلبه كه از چوب جنگلي درست شده بود و سنگين به نظر مي رسيد توجهم را به خود جلب كرد اما سعي كردم كاملاً خونسرد و بي اعتنا باشم .

پيرمرد هم كه تا آن موقع گويا تحت تاثير تبليغات اهالي روستا با كمتر آدمي برخورد كرده بود ، اندكي مايل به ايجاد ارتباط با من بود ، سرفه اي كرد و امد كنار من با فاصله اي حدود دو متر نشست با خود گفتم : اين پيرمرد بر اثر حرف هاي زشتي كه پشت سرش زده اند هيچ علاقه اي به ايجاد ارتباط با مردم را ندارد اما از طرفي انسان است و انسان موجودي اجتماعي است .

سپس سلامي گرم به او دادم و گفتم : از پابوس امام رضا (ع) به اينجا آمده ام و اي كاش نيامده بودم . اگر مي دانستم مسافري را كه از شهر امام هشتم به كردستان مي آيد اين طوري پذيرايي مي كنن قدم از خراسان بيرون نمي گذاشتم .

پيرمرد كه ظاهرش درويش مابانه به نظر مي رسيد بالفاصله چهره اش متبسم شد و گفت قربان خاك پاي اسب امام غريب هم هستيم .

سر و جانمان فداي يك نفس فرزندش مهدي ( عج ) و بلافاصله بازويم را گرفت و مرا دعوت به ورود به كلبه كرد .

روبروي در ورودي كلبه تمثالي از حضرت علي ( ع ) با آن ذوالفقار آبديده و صورت ملكوتي نصب كرده بود و يك تبرزين را بر روي پوست بزي آويخته بود . وسايل زندگي اش معمولي ، اندك و فرسوده بودند .

چاي گذاشت و مرا دعوت به نشستن كرد .

صحبت ما دو نفر گل انداخت از همه جا و همه چيز .

اما هنوز احتياط مي كردم از آن چه مردم روستا در موردش مي گفتند سوال نكنم .

تا اينكه خودش شروع به راز گشايي كرد .

پيرمرد بر خلاف حرف هاي اهلي روستا ، بسيار مهربان و آرام به نظر مي رسيد و در كلبه اش هيچ چيز غيرطبيعي مانند طلسم و غيره به چشم نمي خورد .

مي گفت ده سال پيش همسرم با دختر ده ساله ام از قاطر به ته دره پرت شدند و جان سپردند و من ماندم تنها در شهر بزرگ كامياران . مقداري لوازم اوليه برداشتم و راهي كوه و بيابان شدم تا اينكه يك روز غروب همين جا چشم مرا گرفت و گويا نقطه زايش و محل ثقل روي ام همين منطقه بود در همين جا كلبه اي ساختم و اثاثم را گذاشتم .

شبها بيشتر روي پشت بام مي روم و وضويي مي گيرم و با خداي خود راز و نياز مي كنم .

روزها هم اغلب داخل كلبه « چله » مي نشينم .

پرسيدم : چله جن ؟

پاسخ داد ك نه پسرجان ، چله جم كه حرام است و تازه دردي را درمان نمي كند . چله آدم شدن ! مي نشينم تا آدم شوم . گفتم : اختيار داريد . شما همين الان هم از خيلي ها آدم تريد !

تا نزديكي هاي ساعت 12 شب با او صحبت كردم و نتيجه اي كه از مصاحبتش گرفتم اين بود كه او مردي بسيار با اراده قوي است كه تحت تاثير يك فشار رواني كه ناشي از مرگ همسر و دخترش بوده است سر از بيابان در آورده و به رياضت كشي پرداخته است . در زمينه هايي هم به مكاشفاتي نايل آمده است . براي مردم روستا هم گره گشايي كرده است و تمام اتهاماتي كه به او زده بوده اند اهم از فال گيري ، جن گيري ، رمالي و غيره همه پوچ و واهي بود .

 

يك روز عصر به بيرون روستايمان رفتم و محلي خلوت و دنج را براي چله نشيني انتخاب كردم و پايان همان روز اولين شب چله نشيني ام را در همان محل آغاز كردم ، تا شب سي و يكم هيچ علامتي يا صدايي را نشنيدم و تنها سر ساعت معيني وضو مي گرفتم و دعاي مخصوص همان شب را شروع مي كردم و مي خواندم و نزديكي هاي اذان صبح بدون كمترين مشكلي از خط خارج مي شدم و به خانه بر مي گشتم . در اين ايام گاهي با خود مي گفتم كه نكند اين چله نشيني خرافه اي بيش نيست و گاهي نيز در وجود جن دچار شك و ترديد مي شدم و با خود مي گفتم اگر جني وجود داشت تا حالا بايد ديده مي شد گاهي هم دچار ترديد مي شدم كه نكند دعاها را اشتباه خوانده ام و بايد تكرار كنم . اما در اواسط دعاي شب سي و يكم بودم كه يك مرتبه متوجه شدم در اطرافم صداي جوجه بلند شد صداي جوجه ها كم كم بيشتر و بيشتر مي شد و كم كم احساس كردم جوجه ها از حد معمول بسيار بيشترند . گويا به هر چيزي كه نگاه مي كردم هرچه را كه اجانين اراده مي كردند ، مي ديدم . اندك اندك جنب و جوش جوجه ها كمتر شد و يكي يكي به من خيره شدند و گويا من را به يكديگر شنان مي دادند احساس مي كردم كه اين ها داراي نوعي نبوغ هستند و مطمئن بودم كه اين ها جوجه نيستند . آن شب تا پايان دعايم فقط سر و صداي جوجه ها بود و مسئله قابل ملاحظه ديگري اتفاق نيفتاد . نزديكي هاي اذان صبح يكي يكي رفتند تا اخرين جوجه كه خواست برود برگشت و نگاه خاصي به من كرد و رفت .

تصاوير و اتفاقات كما بيش مشابه هم تا شب سي و ششم يكنواخت بود . شب سي و هفتم نوع اذيت ها و آزارهايشان تغيير كرد و جدي تر شد و به شكلي كه ناگهان صدايي مي آمد و مرا به نام فرا مي خواند و مرا از آمدن سيل آگاه مي كرد پشت سر آن صدا ف صدايي بر مي خاست و مرا دعوت به فرار مي كرد ناگهان مي ديدم از روبرويم سيلي عظيم در حركت به سوي محلي است كه من آنجا قرار گرفته ام ولي به مجرد اينكه به نزديكي ام مي رسيد و من مقاومت مي كردم و فرار نمي كردم به ديوار گلي روبرويم تبديل مي شد اين اتفاق چندين بار تكرار شد . گاهي هم خود را در دامنه كوهي ديدم كه سنگ هاي بزرگي از بالاي آن كوه به طرف پايين و درست در محلي كه من قرار داشتم در حركت بودند . يك شب ان قدر هراسان شدم كه از جايم برخاستم و قصد فرار كردم . اما نمي دانم دوباره چه عاملي باعث شد تا بنشينم و ادامه بدهم . در نهايت شب سي و نهم بود كه من مشغول خواندن دعاي مخصوص همان شب بودم كه ديدم همسر و فرزندانم را اورند در ان موقع هيچ انسان گمان نمي كند اين ها تصرفاتي است كه اجانين بر عقل و ذهن او مي كنند و فكر مي كند عين واقعيت همان چيزي است كه او مي بيند . درست مانند هنگامي كه رويا مي بيني . هرگز كسي در روياي خود به مخاطبش نمي گويد كه الان در عالم رويا هستم و يان ها حقيقي نيست . در آن موقعيت هم هرگز كسي تصور نمي كند كه در چه شرايطي قرار دارد . در هر حال فرزندان و همسر مرا آوردند . پيراهن فرزند خرد سالم همان پيراهني بود كه عصر همان روز بر تن داشت . يك مرتبه مردي قوي هيكل آمد و فرزند خرد سالم را از دست همسرم بازور گرفت و چنان محكم به طرف خودش كشيد كه آستين لباسش پاره شد . قصد داشت سر او را از تن جدا كند . همسرم التماس و زاري مي كرد ولي فايده اي نداشت . تا اينجا هر طوري بود مقاومت كردم اما موقعي كه فرزند كوچكم را به زمين زد تا سرش را از تنش جدا كند يك نگاهي اين كودك به من كرد كه اگر قلب انسان از اهن هم مي بود ذوب مي شد . اين صحنه را نتوانستم تحمل كنم و پا به فرار گذاشتم . وقتي وارد خانه شدم فرزندان و همسرم را ديدم كه غرق در خواب بودند و به اين ترتيب بود كه همه زحمات سي و نه شبانه ام برباد رفت . از آن شب به بعد چند شبي به اذيت و آزارم پرداختند ولي ديگر تمام شد .

 

اشاره :

استاد محمد ابراهيم نصراللهي يكي از علماي استان لرستان است كه هم اكنون در قم سكونت دارند و اجتهاد ايشان در زمينه سحر و طلسم ، نجوم و تسخيرات است . ايشان تاليفات متعددي در زمينه علوم غريبه دارند و هر روز ده ها نفر از خارج و داخل كشور براي رفع گرفتاري هايشان به ايشان مراجعه مي كنند . ايشان در ايام هفته در حسينيه اي كه گرفتاري گرفتاران مي پردازند و نيز در ان مكان تدريس علوم غريبه و برخي علوم ديگر اشتغال دارند . حال به برخي از عقايد ايشان در مورد جن و همزاد مي پردازيم .

عقيده من بر اين است به ااستثناي اشخاص نادري بقيه مردم مبتلا به اجانين هستند ده درصد به صورت خاص و بقيه به صورت عام . گاهي تصرف اجانين به صورت عموم است و گاهي وقت ها تصرفات . به صورت ويژه است كه در بسياري افراد ديده شد است . به نظر من كه خودم را وقف گرفتاري مردم كرده ام ده درصد مردم ما جن زده هستند . بعضي از جن ها از صالحان و بعضي ديگر از شرار هستند . درست همانند انسان ها ، جن ها هم داراي انواع و اقسامي هستند . سوره مباركه احقاف آيه 29 مي فرمايد ك ياد آور وقتي كه تني چند از جنيان را متوجه تو گردانديم تا اسماع قرآن كنند چون نزد رسول رسيدند با هم گفتند گوش فرا دهيد چون قرائت تمام شد ايمان آوردند و به سوي قوم شان براي تبليغ و هدايت باز گرديدند .

اگر طبيعت انسان ناري ( آتشي )باشد مي تواند جن را بي واسطه ببيند و اگر طبيعت آبي يا خاكي داشته باشد با واسطه مي بيند ولي در مجموع ثقيل است .

اجانين از 1000 تا 5000 سال عمر مي كنند و ميانگين عمر آن ها تقريباً 1700 تا 3000 سال است . در بين اجانين هم مانند انسان ها افراد عاقل و جاهل زياد است و به همين دليل بعضي از آن ها با بعضي ديگر متفاوت هستند . در طول تاريخ بعضي از انسان ها بعضي از اجانين را تسخير كرده اند ولي به عقيده من تسخير جن مكروه  است و بعيد مي دانم حرام باشد . من فكر مي كنم انسان در اين زمينه مختار است ولي اين كار بسيار بسيار مشكل است . به عقيده من انسان اگر با قرآن انس بگيرد اصلاً نيازي نيست كه اجانين را تسخير كند . آيات قرآن اعجب العجايب است و از برخي از ان ها براي شفا بيمار ، رفع شر اشباح و اجنبه و غيره استفاده مي كنند . آياتي هم در قرآن است كه از آن ها براي احضار جن استفاده مي شود . انسان اگر قلب را الهي كند حتي مي تواند فرشته هاي چپ و راست را در اختيار بگيرد كه از جن هزار مرتبه مهم تر است . به نظر من در صورتي كه فرد براي رفع گرفتاري گرفتاران اجنه را استخدام كند جايز است ولي اگر براي كارهاي نادرست بخواهد استفاده كند قطعاً حرام است .

وجود جن آن قدر بديهي است كه به نظر من انكار آن انكار ضروريات و بديهيات است انسان گاه شاهد لمس بعضي از تصرفات ماوراء الطبيعه در وجود خودش است گاهي مي بينند اهل خانه بيهوده به هم مي ريزند كه اين نوع از تصرفات جنيه است .

يك انسان عادي هم مي تواند جن ببيند و رويت كار مشكلي نيست و با بعضي رياضيت ها اين كار مسير است مثلاً اگر كسي بتواند يك يا دو اربعين آيه نور ( سوره نور ، آيه 35 ) را خواند مي تواند جن را ببيند .

اجنه از شعله آتش بدون دود خلق شده اند و طعام اجنه فكر مي كنم به پوست پياز و استخوان علاقه مند باشند .

براي دفع جن انگشترهاي متكتوب لازم است مانند انگشتر مباركه 7 جلااله كه براي ايمن ماندن از شراجنه و افراد مبتلا به جن بسيار موثر است .

اگر كسي بخواهد احضار جن كند بايد از بخوراتي مانند كندور و اسپند استفاده كند .

 

 

تلاش براي تسلط بر موجودات نامريي هميشه توام با موفقيت نخواهد بود وتنها كساني در اين راه موفق اند كه ابتدا در خويشتن قدر ت و تواني به وجود آورند كه در دام موجودات نامريي اسير نشوند .

حال سوال اين است كه چگونه بايد حركت كرد كه نه در دوام آن موجودات موذي بيافتيم ونه از وسال به حقيقت محروم شويم ؟ سالكان بزرگ از كجا آغاز كرده اند نه تنها بر جهان ما وراء ماده آگاهي نسبي پيدا كرده اند بلكه توانايي تسلط بر جنيان وخبر از آينده وشفا دادن بيمار واعمال خارق العاده ديگر نيز يافته اند ؟ چگونه است كه تسلط بر جنها در غالب چله نشيني حرام است اما وقتي يك سالك به وصال مي رسد هم بر جن مسلط مي شود وهم از اجرا الهي برخوردار مي گر دد ؟ وچرا سحر وجادو حرام است اما مكاشفه ومراقبه نه تنها حرام نيست كه نشانگر اوج تعالي يك رهرو است ؟ به جرات مي توان گفت كه كليد ورود به دايره عرفا وبه دست آوردن معرفت در طريق حقيقت ، خالي كردن درون از « منيت » است . كسي كه از امنيت وخودبيني خالي شود قادر به كشف رموز واسرار فراوان از عالم ماوراء مي شود . براي خالي شدن درون از منيت رنج ها ومشقات فراواني را بايد تحمل كرد .

مرحله دوم : وگام بعدي « بي تعلقي » است رهرو در اين مرحله آن قدر احساس تعلق عاري مي شود كه خودش را نيز فراموش مي كند وعلاقه وتوجه ديگران را نسبت به خودش بي اهميت مي داند از نام وشهرت وجلب توجه گريزان است وبا هر آنچه موجب وابستگي ودلبستگي او به عالم فاني مي شود مخالف است .

دايره تسلط بر ماوراء اگر با دوري از خود بيني ومنيت همراه شود آنقدر وسيع وگسترده خواهد بود كه بحث تسخير اجانين در زمره پيش پا افتاده ترين اعمال آنان قرار مي گيرد .

تسخير جن از تاريخچه اي بسيار كهن در بين مردم روزگاران قديم بهره مند بوده است .

انسان همواره در تلاش بوده تا با خدمت گرفتن جن يا اجانيني بتواند به اخباري از گذشته وحال وآينده دست يابد. اين مسئله از اين جهت امكان وقوع پيدا مي كند كه اجانين داراي قدرتي بسيار بالاتر وبرتر از عامه انسانها هستند وبا سرعت غير قابل تصوري كه به لحاظ ساختار وجودي شان دارند مي توانند براي كسي كه آنان را در تسلط خود در آورده است ،اخبار وگزارشاتي از مخفيات ورموزاتي كه مجاز به افشاي آن هستند ، بياورند .

به نظر مي رسد كه تسخير جن از نظر فقهي حرام ( يا به عقيده برخي فقها مكروه ) است در هر حرامي نوعي ضرر وزيان جسمي يا روحي يا هر دوي آنها ويا خسران دنيوي واخروي نهفته است .

حال سوال اين است كه عمل تسخير جن كه به موجب آن يك رابطه تنگاتنگ مابين انسا ن وتعدادي از جن به وجود مي آيد ، چه ضرر وزياني وجود دارد ؟ كسي كه موفق به تسخير اجانين مي شود نمي تواند از بين آنها جنيان نيك سيرت وصادق را انتخاب كند بلكه هر دسته اي كه در معرض او قرار داشته باشند به تسخيرش در مي آيند وهيچ تعهدي بر پارسايي وصداقتشان نيست تنها حسني كه دارند اين است كه به هر چه تسخير كننده شان دستور بدهد اگر در محدوده مجاز آنان قرار داشته باشد اجرا مي كنند وتمرد نمي نمايند .

در رابطه با چگونگي اطلاع اجانين از آينده بايد گفت : اجانين از سرعت بالايي در حركت برخوردارند وهمين باعث مي شود تا بر زمان اشراف پيدا كنند وتا آنجا كه اذن الهي به آن ها اجازه بدهد از آينده خبردار شوند وتا همان حدود هم مي توانند به تسخير كننده شان خبر بدهند .

« چله جن » مجموعه اعمالي است كه منجر به تسلط چله نشين بر تعدادي از اجانين مي شود وبه اين مفهوم است كه چله نشين بايد مدت چهل شب در حلقه اي كه بر گرداگرد خود با خط يا نشانه اي رسم مي كند باقي بماند .

البته هر شب به مدتي مشخص مثلاً سه ساعت يا كمتر تا زماني كه دعاي مخصوص هر شبش به اتمام برسد . چله نشين بايد كتاب ادعيه مخصوص به هر چله را داشته باشد وهر شب دعاي مخصوص همان شب رابا آرامش بخواند . خطي كه بر دور خود رسم مي كند بايد در جايي باشد كه انسانها ي ديگر تردد نكنند . كسي كه مي خواهد به چله نشيني اقدام كند بايد كاملاًبر نفسش مسلط باشد واز اراده اي قوي برخوردار باشد ودر محلي كه قرار چله بنشيند بايد تا چهل خانوار به هر سمت منزل مسكوني نباشد وانساني در هنگام خواندن دعا در آن حوالي تردد نكند . چله نشين بايد ادعيه اش را از نيمه شب به بعد يعني از   12 شب به بعد شروع به خواندن كند. چله نشين نبايد جايگاهي را كه براي رسم خطي بر اطراف خود انتخاب مي كند در آن چله مي نشيند ، تغيير دهد . خطي كه مي كشد را بايد به اين شكل رسم كند كه بنشيند و در دست راستش چوب كوتاهي بگيرد وهمان طور نشسته يك دور به دور خود بچرخد تا دايره اي اطرافش رسم شود و هرگز نبايد تحت هيچ شرايطي تا پايان دعاي مخصوص آن شبش هيچ يك از اعضاي بدنش از خط مورد نظر خارج شود .

هر عضوي از اعضاي بدن چله نشين از خط خارج شود به وسيله اجانين مورد اذيت وآزار قرار مي گيرد . برخي معتقدند كه چله نشين در چهل شبي كه قرار است در چله بنشيند بايد از خوردن غذاهاي گوشتي اجتناب كند ونيز حتي الامكا ن از غذاهاي خام ( ميوه جات وسبزيجات خام ) استفاده نمايد .

البته اگر كسي بدون چله نشين اقدام به تزكيه نفس وطهارت روح بنمايد خود به خود بر اجانين مسلط مي شود .

 

 

در صورتي كه همزاد سفلي باشد ، جنس آن از جن است و اگر علوي باشد جنس آن از ملك فرشته است .

خلقت همزاد سفلي از اتش است زيرا جن از اتش خلق شده است ( سوره الرحمن آيه ي 16 ) همزاد ملك خلقتش از نور است .

دو همزاد سفلي و علوي از اين جهت كه مي توانند به هر شكلي در آيند وجه اشتراك دارند با اين تفاوت كه همزاد جني مي تواندخود را به شكل برخي حيوانات ظاهر كند ولي همزاد علوي يا فرشته اي كه نام او از انسان استخراج مي شود به هر شكلي مي تواند در آيد اما به شكل نجس العين ظاهر نمي شود .

همزاد جني و ملكي تابع نام است . همزاد هر انساني به تبع آن شخص مي تواند عامل خير باشد مانند همزاد نيكان و صالحان ، به همين دليل گاه براي همه ما اتفاق افتاده كه نزد بزرگي مي رويم و بي اختيار احساس آرامش مي كنيم .

همچنين طبيعت همزادهاي هر فردي با طبيعت و مزاج آن فرد موافق است .

مثلاً طبيعت برخي از افراد گرم و مرطوبب ، سرد و مرطوب و يا گرم و خشك و يا سرد و خشك است . همزادهاي انسان ها هم به طبع طبيعت اين چنين هستند .

به همين دليل است كه برخي از ارواح با بعضي ديگر سازش دارند مثل سازش روح با بدن مثالي يا سازش همزاد ملكي با مولكي به نام عتيد و سازش همزاد جني با موكلي به نام رقيب كه اين دو موكل ( عتيد و رقيب ) از آيات قرآن استخراج مي شود ( سوره ي ق ، آيات 17 و 18 )

در روايات اسلامي نيز به دو همزاد ملكي و جني اشاره شده است مثلاً ابوحامد غزالي در كتاب احياء العلوم از قول جابربن عبدالله مي نويسد : چون حضرت آدم (ع) به زمين آمد اظهار داشت : اي پروردگار كه ميان مت و اين بنده دشمني انداخته اي اگر مرا در برابر او ياري نكني تحمل او را ندارم گفت : تو را هيچ فرزندي متولد نشود مگر آن كه فرشته اي به حمايت او بگمارم .

ابوايوب بن يزيد نيز گفته است : به ما چنين رسيده است كه با فرزندان آدميان ، جنيان ( همزادان ) زايند پس با ايشان ببالند .

تصرفات جنيان برد و گونه است يكي تصرفات همزاد و ديگري تصرفات غير همزاد است .

همزاد كساني كه نام هاي غير رحماني دارند گاهي در صاحب خود تصرفات شيطاني مي كند و اين كه گاه مي بينم اشخاصي با اسم رحماني جن زده شده اند اين ها تصرفات همزاد نيست بلكه تصرفات ساير اجانين است . مزاحمت هاي اجانين به صورت هاي متعدد است مثلاً اگر در وجود كسي تصرف كنند خواب از او گرفته مي شود و به تعبير علماي علوم غريبه « عقد النوم » مي شود .

بنابراين افرادي كه مبتلا به مزاحمت اجانين مي شوند با افرادي كه مبتلا به تصرفات همزاد مي شوند متفاوتند و براي تشخيص اين گونه تصرفات بايد به پيري كه متخصص اين امور باشد مراجعه كرد .

نام همزاد از نام فرد استخراج مي شود و با حروف ابجد قابل محاسبه است .

مثلاً ايرج كه به حرف ابجد 214 مي شود همزاد جني آن ديروش و همزاد ملكي آن ريداييل نام دارد . گاه كه اجانين تصرفات غير رحماني مي كنند كه بهترين راه براي در امان ماندن از بعضي تصرفات غير رحماني تغيير اسم غير رحماني به اسماء رحماني است . البته نام همزاد فقط در بعضي از محاسبات علوم غريبه و يا براي احضار همزاد مفيد است .

 

در سال 1847 ميلادي ، در مرزعه واقع در ايلات نيويورك ، خانواده اي به نام فاكس ، شامل پدر ، مادر و دو دختر جوان به نام هاي مارگارت و كتي زندگي مي كردند .

اين مزرعه به مزرعه جن زده معروف شده بود .

زيرا ضربه هايي به ديوارهاي خانه و يا اثاثيه آن جا وارد مي آمد و يا لوازم منزل خود به خود تكان مي خوردند و جابجا مي شدند !

مادر خانواده چنين تعريف مي كند :

فرداي روزي كه ( شبح خيالي ) به صورت ناراحت كننده اي ظاهر شده بود ، تصميم گرفتيم زودتر از هميشه بخوابيم و به آن توجه نكنيم .

شوهرم هنوز به رختخواب نرفته بود .

دختر كوچكم مشغول بازي بود .

در اين موقع شروع كردم به حرف زدن با صدايي كه شنيده بودم و از او خواستم كه تا بيست بشمارد .

او هم بيست ضربه زد .

به او گفتم كه اگر آدميزاد هستي يك ضربه ديگر هم بزن .

سكوت كاملي برقرار شد .

بعد گفتم اگر شبحي هستي دو ضربه ديگر بزن ، صداي دو ضربه شنيده شد !

بدين ترتيب الفباي مربوط به ارتباط ارواح به دست آمده بود .

شبح مذكور اظهار كرد شارل هانيز نام دارد .

پدر پنج فرزند است .

در زمان زندگي اش دوره گردي بود كه به وسيله مستاجر قبلي اين خانه به قتل رسيده و در زير زمين ساختمان دفن شده است او حتي قاتل خود را نيز معرفي كرد .

بعد از اين ماجرا خانواده فاكس زير زمين خانه را حفاري كردند و مقداري ذغال ، ظروف غذا خوري ، يك دسته مو و چند عدد استخوان انسان يافتند و اين طور پنداشتند كه قسمتي از جمجمه مقتول را شناسايي كرده اند !

تمام اهل خانواده و همسايگان و دوستان از اين ماجرا شگفت زاده شدند . بالاخره آواز خانواده فاكس در سرتاسر كشور پخش شد .

مارگات و كتي شغل « مديوم » ي را برگزيدند و در اين راه به موفقيت تا شهرت و ثروت رسيدند !

بعدها اين دو خواهر با نظر و راهنمايي خواهر بزرگترشان توانستند در ملاء عام و در انظار عمومي دست به آزمايشات شگفت انگيز بزنند .

 

 

وقتي بچه بودم هر بار پاي قصه ي مادر بزرگ و پدر بزگم مي نشستم .

از موجوداتي حرف مي زدند كه آن موقع با اينكه مفهوم آن حرف ها را نمي فهيمدم ولي از شنيدن نام آن موجود مي ترسيدم و با ذهنيات كودكانه ام آن موجود را در اطرافم حس مي كردم .

زن سالخورده اي برايم تعريف كرده بود كه جن ها در برابر ابزار آلاتي مانند سوزن و ميخ ناتوان هستند .

مادرم هر وقت آبي را روي خاكستر مي ريخت زير لب بسم الله الر حمن الر حيم مي گفت .

يادم مي آيد وقتي برادر كوچكم متولد شد مادر بزرگم تا 10 روز سفارش مي كرد در همه احوالات يك نفر كنار او باشد وقتي درباره علتش پرسيدم او جواب داد ممكن است نوعي جن بيايد و برادرت را با خود ببرد !

در همين ايام بود كه ماجراي درگيري خانواده اي در قرزوين را با يك گروه جن در روزنامه خواندم .

سخنان فوق از يك مردد 66 ساله به نام شيخ عباس نقل شده است كه در دل منطقه كوهستاني شرق كشور در روستاي وامنان ساكن است .

او 8 فرزند دارد كه دو پسر او اين منطقه را ترك كرده اند و به قم رفته اند و درس طلبگي مي خوانند .

شيخ عباس كه اكنون چند سالي است كار دعا نويسي و جن گيري را رها كرده است مي گويد اين كار را از پدربزرگ مادري اش آموخته است .

او از سن 25 سالگي شروع به اين كار نموده است .

õجن هايي كه به شما كمك مي كنند چه نوعي از جن ها هستند ؟

õõآن ها مثل جن هاي ديگرند ولي در وطل زمان من دوست شده اند .

õچطور با شما دوست شده اند ؟

õõچند مدتي شبها ذكر و دعا خواندم تا ان ها با من دوست شدند .

õجن ها مانند آدم هاي معمولي ديده مي شوند ؟

õõبه نظر افراد بيمار بله ولي به نظر انسان هاي سالم ديده نمي شوند .

õشما وقتي با آن ها صحبت مي كنيد آن ها را مي بينيد ؟

õõنه ، ولي بيمار آن ها را مي بينيد و من از طريق اين بيمارها با آن ها ارتباط برقرار مي كنم .

õارتباط با جن ها در چه ساعاتي انجام مي شود ؟

õõهم روز و هم شب .

õشما خودتان جن ها را ديده ايد ؟

õõنه ، ديدن جن براي آدم سالم ممكن نيست .

õعلايم جن زدگان چيست ؟ يعني فردي كه دچار اين بيماري مي شود داراي چه علايمي است ؟

õõسردرد ، گردن درد ، نا آرامي و غيره .

õآيا جن ها وزون دارند و لباس مي پوشند ؟

õõلباس مي پوشند لباس هاي آن ها معمولي است ولي كلاهي نوك تيز به سر مي گذارند .

õچند نوع جن داريم ؟

õõجن ها هفتاد طايفه هستند .

روايت مختلفي در اين مورد وجود دارد .

õدر كدام مناطق جن ها بيشتر ديده مي شوند ؟

õõآن ها در همه جا هستند .

õجن ها به چه زباني حرف مي زنند ؟

õõبه زبان هاي مختلف ، فارسي ، تركي ، عربي ، انگليسي و غيره .

õاز نظر قدرت بدني چگونه هستند ؟

õõبسيار قوي .

õاين جن ها را چگونه مي توان كشت ؟

õõبا آيات عظيم .

õيعني با چاقو ، تفنگ و غيره نمي شود آن ها را كشت ؟

õõنه .

õمي گويند با سوزرن و ميخ مي توان جن ها را تسخير كرد آيا واقعيت دارد ؟

õõنه ، ولي جن ها زا كارد مي ترسند .

õزاد و ولد آن ها چگونه است ؟

õõدرباره اين موضوع تحقيقات نكرده ام .

õجن ها عروسي مي كنند ؟

õõعروسي مي كنند عزاداري هم مي كنند .

õاذيت كردن جن ها چگونه است ؟

õõيكي را مي ترسانند يكي را بي هوش مي كنند يكي را به غش مي اندازند .

õآيا قيافه آن ها ترسناك است ؟

õõبله خيلي ترسناك است .

õآيا جن ها از آينده خبر مي دهند ؟

õõخير ، ولي كمي پيش بيني ها را مي گويند .

õدرباره گذشته اطلاعي دارند ؟

õõبله ولي همه چيز را نمي گويند .

 

 

رازهاي نهفته در وجود جن چيزي است كه از زمان هاي بسيار دور ذهن و فكر انسان ها را ه خود معطوف كرده است و تلاش هايي نيز از سوي انسان براي تعريف دنياي غيرماده صورت گرفته است اما تا كنون دستاورد اين تلاش ها براري بشر بسيار ناچيز بوده است . جن از شگفتي هاي عالم خلقت است كه به عنوان يك واقعيت اجتناب ناپذير در هستي وجود دارند و به حيات خويش ادامه مي دهند .

جن در لغت به چيزهاي مستتر و پوشيده گفته مي شود كه در حيات آدمي كاملاً محسسو نيستند . پس جن در لغت مي تواند تمامي موجودات مستتر و پوشيده را شامل شود به همين دليل قران شيطان را نيز از نوع جن دانسته است ، سوره كهف آيه «50» پس شيطان نيز از خانواده جنها و از نژاد آن هاست چون در حيات خود ويژگي جن ها را دارد و وجود و رفتار آن از انسان مستتر و پوشيده است .

نژاد جن از جنس آتش است و از آن آفريده شده اند . چنان كه قرآن مي فرمايد : « جان را قبل از آن « خلقت انسان » از نوعي آتش سوزان آفريديم . سوره حجر – آيه 27 » ، جان را از نوعي آتش شعله لهيب آفريد . سوره رحمن – آيه 15 .

جان اسم جمع جن ها است و گفته شده جان پدر جن هاست. همان طور كه گفته شد جن از نوعي اتش سوزان و انرژي ساخته شده است پس حرارت ، شتاب و سرعت در كارها ف ويژگي آن است . جن مي تواند محدوديت زمان و مكان را پشت سرگذاشته و در هر مكان يا زمان ظاهر يا غيب شود و به هرجايي سفر كند آن هم در سرعت بسيار بالا ، با اين كه جنس جن نيز مانند انسان از علم غيب چيز زياد نمي داند و آگاهي زيادي ندارد ، بنابراين جن ها نيز همانند انسان از آينده و سرنوشت خودآگاهي ندارند و علمي محدود  و متناسب با ماهيت وجود خود دارند و نميتوانند به ان چه كه خداوند ايشان را از آن محروم كرده است ، دست يابند .

توانايي جن ها نيز همانند توان انسان ها محدود و معين است و آن ها تنها متناسب با ماهيت وجودي خود قادر به انجام برخي از امور هستند . در واقع جن ها نيز موجوداتي مستقل از قانون طبيعت نيستند و همانند ساير مخلوقات وجود خود را مديون رحمت اله هستند و خداوند روزي آن را مي دهد و حيات آن ها تضمين مي كند يا روزي آن ها را قطع كرده و آن ها را به درد و رنج گرفتار مي كند و اگر در بين آن ها نيرو و قدرتي براي اثر گذاري در جهان وجود دارد ، اين نيرو به خدا تعلق داشته و در سايه اراده الهي شكل مي گيرد .

جنس جن با جسم سازگاري ندارد زيرا آتش يك انرژي است و انرژي فاقد زن است و معمولاً قابل لمس نيست اما در انرژي نيروي فراواني وجود دارد كه سرعت مي تواند يكي از اين ويژگي ها باشد . جن ها ممكن است بتوانند

نظرات شما عزیزان:

online
ساعت17:10---24 مهر 1391
Afreeeeeeeen

hesam
ساعت23:23---22 مهر 1391


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط radin در 10:28 | |